پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ب.ظ
میز جداگانه نهار
برای تست پروژ ه ای به بوشهر رفته بودیم. مسئولان زیـادی آمده بودند. در رستورانی برای ناهار هماهنگی شده بود. آن روز فقط من لباس کار داشتم و بقیه همه رده بالا بودند. من و راننده میز جداگانه ای داشتیم. سر میز مسئولان یـک صنـدلی بـرای دکتر گذاشته بودند. وقتی دکتر از راه رسیـد غذایش را برداشت و آمد پهلوی ما نشست. همه بلند شدند و دنبـال دکتر آمدند. ولی دکتر قبول نکرد. نمی خواست که من احسـاس کنـم کمتر از بقیه هستم و یا با مسئولان فرق دارم. خـودش بـارها می گفت نهج البلاغه را دو بار خوانده است.
آقای جمشیدیان(کارمند الکتروسرام)
۹۳/۱۰/۱۱